فریادهای گربه ی طبقه ششم

داستان گل و گربه

چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۰۷ ب.ظ
یه روزی یه گل خشکلِ صورتی،
یه گربه رو دید که داره گریه میکنه،
بهش گفت بیا یکی از گلبرگامو بکن تا حالت خوب بشه،
گربه گفت: دردت نمیاد؟
گل گفت نه حالا یکی عیبی نداره.
گربه یکیشو کند و دید خوشش میاد...
پس برگشت به گل گفت بیا تا بقیشم بکنم... 
گل گفت اینجوری که میمیرم
گفت طوری نیس عوضش من حالم خوب میشه... مگه همینو نمیخواستی؟
پس رفت بقیشو کند... و گل مُرد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۲۰
تو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی